آمپول زن

نظر شما در مورد مطالب این وبلاگ چیست؟


آمار مطالب

کل مطالب : 371
کل نظرات : 2

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 15

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 19
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 1563
بازدید سال : 7329
بازدید کلی : 176637

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 1563
بازدید کل : 176637
تعداد مطالب : 371
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : صلاح الدین احمد لواسانی
تاریخ : سه شنبه 1 اسفند 1391
نظرات

آمپول  زن

قصه  کوتاهی از :  صلاح الدین  احمد لواسانی

********************************

وقتی کوچیک  بودم ،مثه همه بچه های دیگه مریض می شدم و به دکتر مراجعه می کردم. طبیعی بود که بعد از مطب جناب دکتر کارم به تزریقات چی امروزی و آمپول زن اون روزها می افتاد

با هزار ترس و لرز و بدبختی و ده هزار حیله برای فرار از زیر چنگال خوف انگیز آن فرشته نجات ، تسلیم شده و روی تخت می خوابیدم به سینه .

اون فرشته مهربان به زبون های مختلف تلاش می کرد.  منو قانع کنه . که عضلاتم رو منقبض نکنم . تا تزریق به به خوبی و خوشی تموم  بشه .

اما ترس از سرنگ و سوزن وحشتناکش تو همه جونم رخنه کرده بود . به خواست منطقی اون  نمی تونستم عمل  کنم و همین باعث تجربه ای تلخ  و تکراری از  درد  و رنج  مضاعف ازآمپول  زدن می شد.

اما  بالاخره یک  اتفاق خوب  این  چرخه ترس و فرار از آمپول رو به  پایان خودش رسوند .

یک  بار کهبه همراه پدر بزرگ مهربون  و دانام ، برای تزریق به آمپول زن مهربانی مراجعه کرده بودیم .  اون فرشته گفت : آماده تزریق باش .....من کمی کار دارم ،بعد از تموم شدن کارام میام و  آمپولت رو می زنم.  منتها الان  با الکل  جاشو ضد عفونی می کنم.که دیگه  معطل نشی .

من آماده بر روی تخت خوابیدم. پدر بزرگ هم سر من رو به داستانی شیرینش گرم کرد. دقایقی گذشت ، سوزشی  بسیار  خفیف که قابل  اعتنا نبود  و بعد صدای مهربانی که  می  گفت : تمام شد.  بلندش شو عزیزم

راستش  نه  تنها  متوجه فرو رفتن سوزن سرنگ نشدم . بلکه کوچکترین  دردی هم وجود  نداشت .

از اونبه  بعد  متوجه شدم که چرا آمپول  زن ها مرتب  می گن عضلت  رو  شل کن  . بعد ها پدر بزرگ با یاد آوری آن تزریق و تزریق های قبل  ؛  نصیحتی به من کرد.که آن نصیحت این بود.

اون  گفت :  پسرم  ، زندگی هم  درست مثل آمپول زدنه .اگر موقع تزریق  آمپول سخت بگیری و عضله ها رو منقبض کنی ، نه تنها درد داره  ؛ بلکه  جای تزریق هم متورم می شه ، حتی ممکن است سوزن در عضله بشکنه و احتمال عفونت محل تزریق  هم زیاده

و  اضافه  کرد: زندگی هم درست  مثل آمپول  زدنه  هر چه بیشتر سخت تر بگیری . درد و رنجت بیشتر میشه.

پس اگه مشکلی پیش می آید ، پشت اون  متوقف نشو  و ماتم نگیر که چه کنی . یا حلش کن ،  یا  دورش بزن .

 

پایان

 


تعداد بازدید از این مطلب: 458
موضوعات مرتبط: قصه های کوتاه من , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








رادیو اینترنتی صدای  ایران

این وبلاگ کشکولی بزرگ است ، که همه آثار خود را در آن ریخته ام . و به همین جهت بسیار شلوغ و پر هرج و مرج است. به همین دلیل تعدادی وبلاگ تخصصی و موضوعی ایجاد کردم. که لینک شان را خواهم گذاشت.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود